یکشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۳
۱۸:۵۵
۶۴
همزمان با رحلت جانسوز پیامبر اسلام در ۲۸ صفر، شهادت جانگداز امام حسن مجتبی، کریم اهل بیت، دومین نور ولایت، صاحب کرامت و شفیع قیامت، نیز به وقوع میپیوندد تا ماه صفر با مصیبتهایی بزرگ به پایان برسد.
اگر به زندگی امام حسن مجتبی ـ علیهالسلام ـ بر اساس گزارشهای روایی و تاریخی نگاه گذرا شود، به خوبی میتوان دریافت که آن امام همام ـ علیهالسلام ـ الگوی کامل احسان بوده است. خداوند در سوره انسان (هل اتی) گزارشی کامل از احسان و ایثارگری امام و خانواده آن حضرت ـ علیهالسلام ـ از پدر و مادر و برادر و خواهر بیان میکند.
آن حضرت ـ علیهالسلام ـ در خردسالی در زمانی که هر کودکی برای امور کوچک و جزیی گریه و در برابر غذا و گرسنگی بیتابی میکند، نه تنها یک شبانه روز بلکه سه شبانه روز از غذای خویش میگذرد و همانند برادر خردسالش آن را به افراد فقیر و یتیم و اسیر میدهد (انسان آیه ۸).
این خصوصیت و منش اخلاقی که در کنف تربیت رسول خدا ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و امیرمؤمنان علی ـ علیهالسلام ـ و فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ پدید آمده بود، موجب شد که وی تا آخر عمر به عنوان یکی از محسنان و نیکوکاران روزگار مطرح باشد.
در روایات بسیاری از احسان و ایثارگری امام سخن به میان آمده است. در کتاب ارزشمند «الحیاه» که با ترجمه احمد آرام منتشر شده آمده که امام حسن مجتبی «ع»، دو بار از همه مال خود دست کشید، و سه بار اموالش را در راه خدا تقسیم کرد، حتی کفشی را میبخشید و کفشی دیگر را نگاه میداشت.
اینکه حضرت دو بار همه دارایی و ثروت خویش را میان خود و فقیران تقسیم کرد، عملی است که از بسیاری برنمیآید و کمتر کسی به خود چنین جرأت میدهد که از آن همه اندوختهها و مالی که به سختی و زحمت از راه کشاورزی و جهاد و تجارت به دست آورده، دست بکشد و به دیگران بخشد. تنها خاندان اهل بیت ـ علیهالسلام ـ و پیروان صدیق ایشان هستند که از چنین منش و خلق و خویی بهرهمند هستند.
آن حضرت خود چنان بود که با عمل و گفتار دیگران را به احسان دعوت میکرد و میفرمود: تمام کردن احسان از آغاز آن بهتر است.
چنانکه از آن حضرت نقل کردهاند که میفرمود: هر کس احسانهای خود را به زبان آورد بخشندگی خود را تباه کرده و یا میفرمود: احسان آن است که تأخیری در پیش و منتهی در پس نداشته باشد.
در روایات آمده است، مردی خدمت امام حسن ـ علیهالسلام ـ آمد و عرض کرد: ای فرزند امیرالمؤمنین، به حق آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده، تو را قسم میدهم به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمیدارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمیکند، نجات دهی.
امام پرسید: دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم؟
آن مرد گفت: فقر است.
امام به خادم خود دستور داد: «هر چه مال در نزد تو هست به او بده».
او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد.
امام ـ علیهالسلام ـ رو به مرد فقیر کرد و گفت: «تو را به خداوند متعال قسم میدهم که هر وقت این دشمن بر تو روی آورد، شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم».
احسان و ایثار امام تنها در مال و اموال نبود، بلکه همچنان که در قرآن آمده، در برابر اعمال دیگران که خشم را به دنبال میآورد، روش کظم غیظ پیش میگرفت (آل عمران آیه ۱۳۴) و با عفو و گذشت احسان مینمود. چنان که در روایات آمده روزی امام ـ علیهالسلام ـ از راهی عبور میکرد. مردی از اهل شام با آن حضرت روبهرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن به ایشان کرد. حضرت هیچ عکس العملی نشان نداد.
وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد. امام به او نزدیکتر شد و با تبسم به او سلام کرد. آنگاه فرمود: «اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کردهای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنهای ترا سیر کنم، اگر فقیری بینیازت سازم. به هر حال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم».
چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: «اشهد انک خلیفه الله فی ارضه؛ گواهی میدهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی».
در تاریخ آمده است، حسن بن علی ـ علیهالسلام ـ پس از جد بزرگوارش پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ و پدر گرامیاش علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ از همه مردم زاهدتر بود.
شخصی به نام مدرک بن زیاد میگوید: روزی در یکی از باغهای ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن دستور دادند که کارگران و خدمتگزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند.
مدرک میگوید: خود امام لب به آن غذا نزد و مشغول خوردن نان با قدری نمک شد.
وقتی به آن حضرت گفته شد شما چرا از آن غذای خوب میل نمیکنید، در جواب فرمودند: «ان ذاک الطعام احب عندی؛ این خوراک را بیشتر دوست دارم».
نگاهی گذرا به زندگی آن حضرت
پیشوای دوم جهان تشیع در نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در شهر مدینه دیده به جهان گشود. حسن بن علی ـ علیهالسلام ـ از دوران جد بزرگوارش چند سال را بیشتر درک نکرد؛ زیرا او تقریبا هفت سال بیش نداشت که پیامبر اسلام بدرود زندگی گفت.
پس از درگذشت پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله و سلّم ـ تقریبا سی سال در کنار پدرش امیرمؤمنان ـ علیهالسلام ـ قرار داشت و پس از شهادت علی ـ علیهالسلام ـ شش ماه بر مسلمین خلافت کرد. آن امام والامقام در طول عمر مبارک خود دو بار تمام ثروت و دارایی خویش را در راه خدا بخشید و سه بار تمام اموال خود را وقف کرد.
به گفته مورخان، امام حسن مجتبی ـ علیهالسلام ـ ، فردی شجاع، دلیر و مبارز بود و در غالب جنگهایی که امام علی ـ علیهالسلام ـ حضور داشتند آن حضرت نیز حضور داشت.
امام حسن ـ علیهالسلام ـ مسئولیت امامت و رهبری شیعیان را در فضایی نابسامان به عهده گرفت. در این زمان امام در برابر مکر معاویه قرار گرفت و ناچار شد صلح کند.
بیشک ارزش صلح امام حسن ـ علیهالسلام ـ ، با توجه به شرایط زمانی و مکانی خاص خود، کمتر از جنگ و شهادت امام حسین ـ علیهالسلام ـ نبود. خیانت طرفداران ایشان، تهدید و تطمیعهای معاویه و نهایتا تشکیل مثلث زر و زور و تزویر، باعث بروز وقایعی شد که امام ـ علیهالسلام ـ را مجبور به امضای صلحنامه با معاویه کرد. در این شرایط امام مجتبی ـ علیهالسلام ـ منطقا و قاعدتا نمیتوانست وارد مبارزه با معاویه گردد تا اینکه ایشان ناچار به پذیرش صلح تحمیلی شد.
بر اساس این صلحنامه، حکومت به این شرط که به کتاب خدا و سنت رسول او و سیره خلفای صالح، عمل کند به معاویه سپرده میشود. در ضمن، پس از معاویه خلافت به امام حسن ـ علیهالسلام ـ واگذار میشد. همچنین معاویه بر اساس این صلحنامه ملزم شد که دشنام دهی به امیرالمؤمنین علی ـ علیهالسلام ـ و بد گفتن از ایشان در منابر را ممنوع سازد. در امان بودن یاران امام علی ـ علیهالسلام ـ عدم تعرض به آنان و محفوظ ماندن جان و مال و فرزند و ناموسشان از هر گزندی از دیگر مفاد این صلحنامه به شمار میرفت.
بیتردید میتوان گفت صلح امام حسن ـ علیهالسلام ـ چهره واقعی معاویه را آشکار ساخت و دستگاه جور او را به مردم شناساند. از این روی، معاویه درصدد حذف فیزیکی امام برآمد و سرانجام، نقشه کشتن او را طراحی کرد.
امام حسن ـ علیهالسلام ـ در سال پنجاه هجری، به وسیله زهری که همسرش جعده به دستور معاویه به او خوراند، در ۸۴ سالگی به شهادت رسید. مزار شریفش در قبرستان بقیع، در کنار سه امام معصوم دیگر است.