پنجشنبه, ۰۳ مهر ۱۳۹۳
۱۹:۲۳
۴۰
امام محمدبن علی ـ علیهالسلام ـ جوادالائمه، نهمین امام از اهلبیت ـ علیهمالسلام ـ است. القابی که برای آن امام برشمردهاند و هر یک گویای بُعدی از شخصیت آسمانی حضرت است، عبارتند از: «مختار، مرتضی، متوکل، متقی، زکی، تقی، منتجب، مرتضی، قانع، جواد، عالم ربانی، منتجب المرتضی و...» مشهورترین لقب امام، «جواد» است. ایشان در حالی که ۲۵ سال از عمرش میگذشت، سال ۲۲۰ هجری شهید شد.
در روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم، به بازخوانی گوشههایی از دوره امامت تا لحظه شهادت میپردازیم. امام جواد ـ علیهالسلام ـ از همان آغاز امامت با سیل رنجها روبهرو بود؛ مشکلاتی که گاه از سوی حاکمان، زمانی از طرف کارگزاران و منسوبین به طاغوتها و گاهی از سوی جاهلان، متعصبان، گروههای انحرافی و... ایجاد میشد.
اینک نمونههایی را مرور می کنیم؛
شکستن حریم امامت
محمدبن ریان میگوید: مأمون به هر حیلهای متوسل میشد تا بر امام نفوذ کند، ولی نمیتوانست، تا اینکه این فرصت هنگام ازدواج دخترش با امام به دست آمد.
وقتی میخواست دخترش، ام فضل را به خانه امام جواد ـ علیه السلام ـ بفرستد، زیباترین کنیزکان خود را طلبید و به هر یک جامی که درون آن گوهری بود، داد تا وقتی در جایگاه نشست، از او استقبال کنند، اما حضرت به هیچ یک توجهی نکرد.
در آنجا مردی بود که مخارق نامیده میشد و صاحب صدا و عود و ضرب بود، مأمون او را طلبید. مخارق گفت: اگر به چیزی از امور دنیا مشغول باشد، من برای مقصود شما کفایت میکنم. آنگاه رو به روی امام نشست، وقتی توجه همه را جلب نمود، شروع به نواختن کرد. امام دقایقی بی توجهی کرد و ناگهان سر برداشت و فرمود: «اتق الله؛ از خدا بپرهیز» مخارق چنان از فریاد امام وحشت کرد که ساز و عود از دستش افتاد.
وقتی مأمون از دلیل آن حالت پرسید، گفت: از وقتی ابوجعفر بر سرم فریاد کشید، وحشتی مرا فرا گرفت که هرگز از جانم بیرون نمیرود.
تهمت مستی و...
فضای تنگ و خفقان آلود حاکم بر جامعه چنان امام و یارانش را در تنگنا گذارده بود که گاه افراد وابسته به طاغوت به آن حضرت توهینهای سنگینی میکردند و امام تنها به شکوه به درگاه الهی بسنده میکرد. از جمله، عمر از خاندان فرج که با چپاول و رشوه و دزدی ثروت زیادی فراهم آورده بود و در حکومت بنی عباس نفوذ داشت، مدتی فرماندار مدینه شد و در همان زمان نسبت به خاندان نبوت خشونت به خرج می داد و کار را به جایی رساند که به امام گفت: به گمانم تو مست هستی! امام جواد ـ علیه السلام ـ در مقابل این گستاخی تنها به درگاه الهی پناه برد و فرمود: «اللهم ان کنت تعلم انی امسیت لک صائما فاذقه طعم الخرب و ذل الاسر؛ خدایا! چنانچه تو میدانی امروز برای تو روزه بودم، پس طعم غارت شدن و خواری اسارت را به او بچشان».
طولی نکشید که در سال ۲۳۳ هجری متوکل بر او غضب کرد و دستور داد، ۱۲۰ هزار دینار به عنوان مالیات و ۱۵۰ هزار دینار از برادرش بگیرند و دستور داد او را به بغداد بردند و همان جا در اسارت مُرد.
توطئه قتل به اتهام خروج
قطب راوندی نقل میکند: معتصم برخی از وزرایش را فرا خواند و گفت: علیه محمد بن علی ـ علیه السلام ـ نزد من شهادت دروغ دهید و بنویسید میخواهد قیام کند. آنگاه امام را خواست و گفت: تو علیه من توطئه کردهای! امام فرمود: «والله ما فعلت شیئا من ذلک؛ به خدا سوگند! من چنین کاری نکردهام».
مأمون بر وجود شاهدان پای فشرد. امام هم دستش را بلند کرد و عرض کرد: «اللهم ان کانوا کذبوا علی فخذهم؛ خدایا اگر بر من دروغ بستهاند، آنها را بگیر». در آن لحظه ایوان لرزید و هر یک از اطرافیان معتصم که برمیخاست، بر زمین میافتاد.
معتصم عرض کرد: «یا ابن رسول الله! انی تائب مما فعلت فادع ربک ان یسکنه؛ ای پسر رسول خدا، از آنچه کردم، توبه نمودم. از پروردگارت بخواه که آن را آرام سازد». این بار امام دست بلند کرد و عرض کرد: «اللهم سکنه و انک تعلم انهم اعداؤک و اعدائی؛ خدایا، آرامش ساز و تو میدانی که آنها دشمنان تو و من هستند». در پی این دعا آرامش به ایوان بازگشت.
اخبار شهادت امام جواد ـ علیه السلام
وقتی ابوجعفر به دنیا آمد، امام رضا ـ علیه السلام ـ به یارانش فرمود: «در این شب برای من فرزندی شبیه موسی بن عمران به دنیا آمد که شکافنده دریاهاست، [و شبیه عیسی بن مریم] مادرش مقدس است و پاک و پاکیزه خلق شد. به جان پدر و مادرم شهیدی میشود که اهل آسمان بر او میگریند. از روی خشم کشته میشود و خدا بر قاتل او خشم میگیرد؛ پس [قاتل او] نمیماند مگر اندکی تا اینکه خدا عذاب دردناک و عقاب شدید را به سوی او میفرستد».
اسماعیل بن مهران مینویسد: وقتی ابوجعفر ـ علیه السلام ـ میخواست برای نخستین بار از مدینه به بغداد برود، گفتم: من بر شما میترسم. با چهرهای گشاده فرمود: غیبت من در این سال نیست. وقتی بار دوم به سوی معتصم میرفت، گفتم: شما میروید، بعد از شما امامت با کیست؟ حضرت جواد ـ علیه السلام ـ گریست و فرمود: «بعد از من امر امامت مربوط به فرزندم علی ـ علیه السلام ـ است.»
چگونگی شهادت امام جواد ـ علیه السلام
سابقه خباثت و دشمنی معتصم، خلیفه عباسی، نشان میدهد که دستور قتل توسط وی صادر شده است؛ این موضوع به قدری روشن بود که مسعودی مینویسد: «وقتی امام جواد ـ علیه السلام ـ از مکه به عراق بازگشت، معتصم و جعفر بن مأمون، همواره در تدبیر و دست به کار چارهای برای قتل او بودند».
خلیفه که از کینه امفضل نسبت به امام خبر داشت و میدانست که ام فضل از او صاحب فرزند نشده است، در انگور سم ریخت و ام فضل با تعریف و تمجید آن را به امام خوراند و ایشان در اثر مسمومیت در بستر افتادند و سرانجام به شهادت رسیدند..