امام خمینی (ره) با تبعیت از آموزه های دینی و همچنین متاثر از اندیشمندان سیاسی مسلمان پیش از خود سیاست را صرفا ابزاری در جهت تکمیل اخلاق و نیل به سعادت برای انسان می داند. از نظر امام خمینی، در اسلام اخلاق و سیاست به طور همزمان مورد توجهاند. از سویی برای عمل به قوانینی چون عدالت و رفع ظلم ، تشکیل حکومت ضروری است و از سویی، مسوولین موظف به مراعات اخلاق اسلامی هستند. این دیدگاه، نظام اخلاقی را در دو عرصه زندگی فردی و اجتماعی معتبر میشمارد و معتقد است که هر آنچه در سطحِ فردی اخلاقی میباشد، در سطح اجتماعی نیز چنین است و هر آن چه در سطحِ فردی و برای افراد غیراخلاقی باشد، در سطح اجتماعی و سیاسی و برای دولتمردان نیز غیراخلاقی است. برای نمونه، اگر فریبکاری در سطح افراد، عمل بدی است، برای حاکمیت نیز بد به شمار میرود و نمیتوان آن را مجاز به نیرنگبازی دانست و اگر شهروندان باید صادق باشند، حکومت نیز باید صداقتپیشه کند، از این رو، هیچ حکومتی نمیتواند در عرصه سیاست، خود را به ارتکاب اعمال غیر اخلاقی مجاز بداند و مدعی شود که این کار لازمه سیاست بوده است.
اخلاق و سیاست از مفاهیم عمده در حوزه فلسفه سیاسی است که از دیرباز ذهن بسیاری از متفکران را به خود مشغول کرده است. امام خمینی (ره) از جمله اندیشمندان و عالمانی است که تأملاتی عمیق هم در زمینه اخلاق و هم در حوزه سیاست داشته است. از این رو، هدف اصلی در این مقاله بررسی ارتباط اخلاق و سیاست از منظر ایشان میباشد. مفروض اصلی مقاله حاضر این است که از دیدگاه امام خمینی (ره) میان اخلاق و سیاست رابطه تعاملی به معنای تأثیر و تأثر متقابل برقرار است. به عبارت دیگر، اخلاق سیرت سیاست و سیاست صورت اخلاق است.
سیاست مورد نظر حضرت امام آن نحو اداره انسان و جامعه انسانی است که با احکام اسلامی منافاتی نداشته باشد. عدم مغایرت این نوع مدیریت جامعه انسانی با قوانین اسلام حاکی از وجود عین آنها در آن مکتب یا حداقل تایید آنها توسط دین اسلام است.
تحقیق در آراء اندیشههای حضرت امام (ره) بر وجود دو نوع سیاست در این دیدگاه دلالت دارد: سیاست معمول در دنیای حاضر که سیاست گذاران غیرمذهبی آن را طراحی و اجرا می کنند و سیاستی برخاسته از متن دین که با عینیتهای موجود در حوزه سیاست کنونی دنیا تفاوت ماهوی و صوری دارد. سیاست نوع اول را با استفاده از مبانی فکری حضرت امام(ره) میتوان سیاست ضاله و سیاست دوم را سیاست عادله نامید. ایشان به سیاست عادله در بیان خود اشاره کرده و آن را پذیرفتهاند: "اسلام برای اقامه حکومتی عدل گستر آمده است."
سیاست، همچون سایر عرصه های زندگی اخلاق و آدابی دارد که رعایت و لحاظ آن ها در نیل به سیاست اخلاقی و سیاست خالی از نیرنگ و بی انصافی کمک می کند. اخلاق سیاسی را می توان به صورت پایبندی و التزام افرادی که در امور کشور داری و اداره جامعه نقش دارند (در همه سطوح چه کلان و چه خرد) به باید ها و نباید های گرفته شده از شرع و عقل و عرف تعریف کرد. نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان مدلی موفق از حکومت اسلامی بهترین خاستگاه عملی نمودن اخلاقی ترین سیاست در بین نظامات سیاسی دیگر است. مطمئنا حکومت ایده آل اسلامی حکومتی خواهد بود که همه کاگزاران و عناصر آن در رعایت و به کار گیری اخلاق در همه عرصه های سیاسی و کشور داری پیشتاز بوده و ادعای اخلاقی بودن از ظاهر و گفتار به عمل و کردار سرایت کند.مهمترین رکن در تقوای سیاسی صادقانه عمل کردن و دردمندانه عمل کردن است. سیاست ممزوج با این تقوا منشا برکات و ثمرات مادی و معنوی در جامعه خواهد بود و جامعه بر اساس این سیاست به سوی سعادت حقیقی حرکت خواهد کرد. امام خمینی (ره) در بیانات خود در جمع مسئولین کشوری فرمودند:
روش سیاسی حضرت امام علی (علیه السلام) به عنوان بارز ترین مدل حکومت اسلامی در تاریخ صدر اسلام بعد از حکومت پیامبر اکرم(ص)، تبیین کننده ی تفاوت تاثیر دو نوع سیاست بر روی حاکمان و مردم است. اگر ما غایت و نهایت حکومت اسلامی را زمینه سازی برای دین داری جامعه و سعادت و کمال آن ها بدانیم باید مطمئن باشیم که سیاست همراه با اخلاق است که باعث کمال مردم می شود و آن ها را در مسیر بهشت قرار می دهد و سیاست بدون اخلاق کوچک ترین تاثیری در کمال مردم ندارد و تنها وسیله ای می شود در اختیار زمامداران حکومت برای به دست آوردن قدرت و ثروت بیشتر و پیش بردن امور خود در دنیا!
یکی از تفاوت های اساسی سیاست و حکومت اسلامی با سایر نظامات جهان، وجود مولفه ای به نام معنویت، اخلاص در متن آن است. مولفه هایی که حضرت امام خمینی (ره) با اتکال به آن ها و تکیه به ذات اقدس باری تعالی از آن مدد جست و قادر شد تا این انقلاب اسلامی را به ثمر رساند.. شاید یکی از راه حل های برون داد از بعضی چالش های سیاسی و بی اخلاقی ها، ترزیق دوباره این مولفه و احیای آن ها در ادبیات و رفتار بعضی از مسئولین باشد که در صورت وقوع، به حتم، شاهد امداد های الهی و برکات فراوان آن خواهیم بود.سیاست بی تقوا، سیاستی آلوده به انواع بی اخلاقی هاست. اسلامی و اخلاقی بودن یک سیاست ایجاب می کند که انسان در بیان و کردار خود از تهمت و افترا و دیگر بی اخلاقی ها و دیگر موارد دوری کند. شاید در بسیاری از موارد با گفتن یک خلاف حقیقت و یا تهمت و یا تحریف حقیقت منافعی عاید شخص گوینده شود ولی آن چه می ماند مفاسد دراز مدت این نوع بیان و رفتار در جامعه و مردم است که به هیچ وجه اثرات مثبتی از خود بر جای نخواهد گذاشت.
در نظام جامع اخلاقی اسلام، اخلاق سیاسی از جایگاه و اهمیتی خاص برخوردار است و متاسفانه همواره مغفول واقع میشود، به گونهای که بسیاری از زمامداران و کارگزاران و مدیران در هر دوره از حکومت و در آمدوشد دولتها، کمترین اهمیت را برای آن قائل میباشند و چه بسا که برخی از مسئولان به دیده اغماض به این موضوع مهم مینگرند و به سهولت از کنار آن میگذرند و از این شگفتانگیزتر آن که در نقطه مقابل معیارهای اخلاق سیاسی حرکت میکنند و آگاه یا ناآگاه مرتکب گناه میشوند.
در اخلاق سیاسی موضوعات مهمی چون قدرت، ریاست، وحدت، سعهصدر، نقادی سالم، نقدپذیری، مقام برای تدبیر امور و نه مقام برای برتریطلبی، قانونگرایی و اجتناب از استبداد رأی و… مطرح است.
رابطه اخلاق و سیاست
رابطه اخلاق وسیاست از جنبه های مختلفی قابل بررسی است چراکه هر دو حوزه ،" حوزه رفتار انسانی را شامل می شود. محاسن و مسائل اخلاقی را از آن جهت قابل ارزش می دانیم که میتواند کمال انسان و تعالی فرد و جامعه را تامین کند، همچنین رشد و تکامل انسان در عرصه مفاهیم اخلاقی و فکر و مشی اجتماعی او نهفته است و اخلاق بستری است برای شکوفایی استعدادهای انسانی" از طرف دیگر سیاست نیز نوعی علم و آگاهی و کمال است که از روح و اندیشه انسان به وجود می آید.
وجود قانون بخوبی رابطه اخلاق وسیاست را نشان میدهد چرا که صور مختلف عرف یا آداب و رسوم اجتماعی در طول زمان به پیدایش اخلاق جمعی مدونی انجامیده که اکنون ما آنرا قانون می نامیم."همچنین از آنجا که شکل دادن به افکار عمومی به منظور تشویق اعضاء جامعه به درستی عملکرد از ابزارهای سیاست است لذا " در چارچوب قواعد اخلاقی است که تحول مثبت در اندیشه و عملکرد به وقوع می پیوندد.
اخلاق وسیاست دو مفهوم پرباری هستند که میتوانند جامعه ایده آل مترقی و انسانهایی با فضیلت بسازند و رشد دهند.
سیاست واژه ایست که تمامی افراد و گروه ها و طبقات را در جامعه بشری در بر میگیرد و از این حیث علمی است با حوزه شمول بسیار وسیع، در تعاریف و بیان معنی سیاست بسیار سخن آمده که برخی از تعاریف واژه مزبور قرابت این مفهوم را به مصادیقی اخلاقی میرساند ،خواجه نظام الملک در تعریف خود از سیاست به قضاوت در مظالم و عدل و سیرت نیکو ورزیدن اشاره میکند و فارابی فرماندهی و فرمانبری و خدمات حکومت خوب را سیاست میداند ، از دیدگاه او نیل به سعادت حقیقی وظیفه حکومت خوب است.
بنیادهای نظری اخلاق سیاسی امام خمینی(ره):
اصولا اندیشه های سیاسی امام خمینی (ره) متاثر از ابعاد مختلف فکری ایشان از جمله ابعاد عرفانی فلسفی و کلامی است . امام خمینی(ره) با تاسی از آموزه های شریعت اسلامی بر ضرورت حاکمیت الهی تاکید داشته و تصدی دیگران به غیر از ائمه که ازجانب حق تعالی منصوب شده اند را غاصبانه میپندارد و این بدان جهت است که ایشان برقراری نظام عادلانه از طریق اجرای قوانین و احکام اسلام - که زمینه ساز تربیت الهی انسان است- را وظیفه انبیا و جانشینان بر حق آنان میداند.
اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) همچون بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه سیاسی مسلمان همواره بر آمیختگی سیاست و دیانت استوار بوده و رفتار سیاسی ایشان نیز موید این مطلب است.
امام خمینی (ره) در این رابطه میفرمایند:"این راکه دیانت باید از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند استعمار گران گفته اند...مگر زمان پیامبر دیانت از سیاست جدا بود؟" و در جای دیگر می فرمایند : " سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد و تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و جامعه را به طرف چیزی که صلاحشان است و صلاح ملت است و صلاح افراد است ببرد و این مختص انبیاست و اولیا و به تبع آنها علمای بیدار اسلام."
مصادیق اخلاق محوری در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)
با بررسی و مطالعه بیانات ارزشمند امام خمینی (ره) می توان نمونه های بسیاری از سیاست اخلاقی ایشان مشاهده کرد که چه در حوزه سیاستهای داخلی و چه در حوزه سیاست خارجی نظام ،مبین رویکرد انسانی و اسلامی ایشان در مواجهه با وقایع میباشد در زیر به برخی از محوری ترین مصادق مذکور اشاره خواهد شد:
· احقاق حقوق مستضعفان: امام خمینی (ره) با عنایت به فلسفه حکومت علوی که همانا احقاق حقوق دردمندان است نظم سیاسی واقعی را در توجه دولتمردان به ضعفا می دانند و میفرمایند" خدا نیاورد آن روزی که سیاست ما و سیاست مسئولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین باشد"
· جلب رضایت مردم: امام خمینی (ره) همواره در طی حیات خویش به مسئولین نظام جلب رضایت مردم را یادآوری کرده و مردم را ولی نعمت می خواندند، امام به مجلس و دست اندر کاران توصیه میکند که قدر ملت را بدانند و در خدمتگذاری به آنان فروگذار نکنند.
· صیانت از آزادی فردی مشروع بر اساس اخلاق اسلامی: امام (ره) در دفاع از آزادی و دموکراسی در سلام میفرماید"در اسلام دموکراسی مندرج است و مردم آزادند در اسلام ،هم در بیان عقاید و هم در اعمال مادامی که توطئه در کار نباشد".
· دفاع از مظلومین و مستضعفین: امام خمینی (ره)چه از جنبه سیاست خارجی و چه در امور داخلی توجه به مستضعفین را هیچگاه از نظر دور نداشته و در این خصوص بیانات بسیاری ارائه فرموده اند که از آن جمله اند:"باید دست جنایتکاران از ممالک اسلامی و از عموم مستضعفین قطع شود و وعده الهی به همت اقشار ملتهای اسلامی تحقق یابد." و در جای دیگر میفرمایند " جمهوری اسلامی ایران در کنار شما و در کنار همه مسلمانان بلکه در کنار همه مستضعفان جهان خواهد بود."
امام خمینی (ره) با استناد به آیات شریفه قرآن مستضعفان جهان را ترغیب به وحدت نموده و حکومت و سلطه نهایی را از آن مستضعفان میداند. ایشان در حمایت از مستضعفین میفرماید " ما به پیروی از اسلام بزرگ از جمیع مستضعفین حمایت می کنیم." و یا " ملت آزاده ایران هم اکنون از ملتهای مستضعف جهان در مقابل آنان که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است پشتیبانی میکند." و "کشور ایران به عنوان یک دژ مستحکم و آسیب ناپذیر نیاز سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظام های کفر و شرک آشنا می سازد."
· اصل احترام متقابل: ایشان در سیاست خارجی خود نیز با عنایت به اصول اخلاقی توجه به احترام متقبل را بارها به مسئولین گوشزد میکند" با همه دولی که به احترام با ما رفتار کنند ما نیز با آنها به احترام متقابل رفتار خواهیم کرد." و " جمهوری اسلامی ما با تمام ممالک رابطه حسنه دارد و احترام متقابل قایل است در صورتی که آنها هم احترام متقابل قائل باشند."
· تاکید بر تربیت انسان: امام خمینی (ره) با تاکید بر تربیت انسان به عنوان عامل اصلی در حفظ حیات سالم جامعه اسلامی با تاکید بر شعائر انسان ساز اسلامی از موضعی اخلاقی به جامعه می نگرد"آنقدر که انسان غیر تربیت شده مضر است بر جوامع هیچ شیطانی و هیچ حیوانی و هیچ موجودی آنقدر مضر نیست و آنقدر که انسان تربیت شده مفید است برای جامعه هیچ موجودی آنقدر مفید نیت."
· ظلم ستیزی و نفی ظم: حمایت از مظلوم و ظلم ستیزی نیز از مصادیق بارز سیاست اخلاقی امام خمینی (ره) است که در جای جای بیانات ایشان مشهود است،"ما با کشوری که بخواهد ظلم کند مخالفیم حال این کشور چه در غرب باشد چه در شرق."و یا "ما با اشخاصی که ظلم می کنند چه در مملکت خودشان و چه به ملت خودشان ظلم بکنند و چه به ملتهای خودشان ظلم بکنند و چه به ملتهای ضعیف ظلم بکنند با آنها مخالفیم."، ایشان مبارزه با ظلم را سیره انبیا دانسته و شهادت در این راه را نیز ستوده اند.
دولت اخلاقی در اندیشه سیاسی امام خمینی (ره):
تأسیس جمهوری اسلامی در ایران، با هدف نوسازی جامعه بر اساس احکام شریعت، بر اندیشه های سیاسی معمار آن امام خمینی استوار بوده است. وی در رأس ترکیبی نیرومند که به طور عمده از میان شاگردان و پیروانش بودند، توانست حکومت اسلامی را جایگزین رژیم پیشین کند؛ حکومتی که بر اساس آرا و نظریات وی که با زبان و قلم شاگردانش تفسیر و ترویج میشد استقرار یافت. در این میان اندیشه های امام خمینی به عنوان بنیانگذار نظام اسلامی، بیشترین تأثیر را در ساختار و کنشهای نظام سیاسی داشته است و اساساً نظام جدید بر آرا و نظریا وی تکیه دارد.
بدین ترتیب گام نخست رویکرد معنادار امام خمینی در قبال دولت اخلاقی، نوسازی و تحول در انسان است که باید تربیت و تزکیه شود. از نظر ایشان، «مهم تربیت است. علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است.»از این رو، از حوزویان و دانشگاهیان میخواهد که انسان متعهد تربیت کنند و تخصص و تعهد را باهم درآمیزند. وی در کتاب حکومت اسلامی به تشریح نظام اجتماعی و سیاسی اسلام میپردازد و معتقد است که ماهیت و کیفیت قوانین اسلام نشان از آن دارد که تکوین دولت و اداره سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه به این قوانین بستگی دارد؛ قوانینی که بر همه امور خصوصی و عمومی انسانها سایه افکنده و همه نیازهای بشری را پاسخ میدهد: «هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی درباره آن نداده باشد
هر نظام سیاسی برای ادامه حیات خود، همواره در پی به اجرا درآوردن مجموعه فعالیتهایی است که به نوبه خود، سازمان سیاسی را قادر به تدوین و اجرای خط مشیهای خود میسازد. این فعالیتها، کارکردها و یا کارویژه ها، چگونگی تأثیر واحدهای سیاسی بر فرایندهای سیاسی را توضیح میدهد. شاید اصلیترین کارویژه، نزد اغلب دولتها و یا نظامهای سیاسی، محدود ساختن امیال و خواسته های بی حد و حصر انسان و وضع قواعد و مقرراتی بر این خواستههاست. نظم اجتماعیای که از این طریق حاصل میشود، خود محصول مکانیسمهای پیچیده ای است که نظام سیاسی از طریق آن به توزیع ارزشهای ایجاد همبستگی در جامعه میپردازد. از این رو، اهداف و غایاتی که دولتها برای نیل به آن تلاش میکنند، تبیین کننده و تعیین کننده کارویژه های آن میباشد. دولت اخلاقی در رویکرد امام، هدف و مقصدی اخروی داشت و آن وصول به قرب الهی است. بر خلاف کسانی که غایت دولت را پاسخگویی به مطالبات دنیوی انسانها دانسته و تنها تلاش دارند که ارزشهای اخلاقی را در محدودسازی و کنترل انسان در جامعه جستجو کنند. امام خمینی به هدایت انسان و سامان اخروی او میاندیشد و از این رو، ایشان تقلیل مطالبات معنوی را به خواسته های مادی برنمی تابید. هر کدام از نظامهای سیاسی، اجرای کارویژه های خاصی را بر عهده دارند و هر چقدر ظرفیت و تواناییشان برای تحقق این کارویژه ها افزایش یابد، امکان بیشتری برای دستیابی به اهداف خود را خواهند یافت. بر این اساس، امام خمینی ارزشهای اخلاقی را منحصراً در دولت جستجو نکرد و آن را به سطوح دیگر؛ یعنی مردم و نهادهای مدنی نیز تسری داد. در عین حال، برای ایجاد چنین جامعه فاضله ای، نقطه عزیمت، دولت فضیلت محور است که میتواند ترویج کننده فضایل و از بین برنده رذایل باشد؛ از این روست که در عمل و دانش سیاسی مسلمانان، پیوند اخلاق و سیاست، پیوندی ناگسستنی است. این دولت، به تعبیری، همان دولت هادی است که وظیفه اصلیاش هدایت انسانها میباشد.
با توجه به تعریف امام از دین و سیاست و اعتقاد به انفکاک ناپذیری این دو، سیاست بدون اخلاق را نمی توان سیاست نامید. همچنین نگاه یک جانبه به اخلاق و محصور کردن اخلاق در حوزه ی فردی را نمی توان اخلاقی نامید که پیامبران به خاطر آن مبعوث شدند و ائمه و اولیای خدا در راه آن فداکاری کردند. امام در تبیین دیدگاه خود درباره سیاست میفرمایند:سیاست خدعه نیست، سیاست یک حقیقتی است. سیاست یک چیزی است که مملکت را اداره می کند، خدعه و فریب نیست. این ها همه اش خطاست؛ اسلام، اسلام سیاست است، حقیقت سیاست است، خدعه و فریب نیست.
"سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد؛ تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد. و این ها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست؛ صلاح ملت هست؛ صلاح افراد هست.
اگر امروز قدرت نداریم که جلو این کارها را بگیریم و حرام خواران و خائنین به ملت و دزدان مقتدر و حاکم را به کیفر برسانیم، باید کوشش کنیم این قدرت را به دست بیاوریم. "
"چرا باید انسان قبل از ریاستجمهور و بعدش فرق بکند؟ مگر ریاست جمهور چه هست؟ کسی که دلش به نور توحید روشن است مگر عالم چه هست؟ همه عالم چه هست؟ همه عالم در مقابل عظمت خدا چیزی نیست… آن وقت ما خیال بکنیم که یک چیزی هستیم
اگر دیدید که این مقامی که خدای تبارک و تعالی مردم را دلشان را متوجه کرده است به شما و به شما دادهاند، این مقام شما را محکوم خودش میکند و شما رکوب او و او راکب شما هست، بروید خودتان را تصفیه کنید و بدانید این را که با دست خودتان خدای نخواسته خودتان را در دنیا و آخرت تباه نکنید."
فرجام سخن:
تأسیس دولت جمهوری اسلامی در ایران، به آفرینش گفتمان آیینی تازه ای منجر شد که با وامگیری از اندیشه سیاسی شیعی، به اصلاح و جایگزین کردن ارزشهای دینی در نظام سیاسی و اجتماعی کشور پرداخت. امام خمینی، بنیانگذار و معمار چنین تحولی بود. وی که سخت دلمشغول پالایش اخلاقی جامعه بود، با انتقاد از دستاوردهای تمدن غیر دینی غرب، نظم غیراخلاقی دولت پیشین را آماج حمله های خود ساخت و نظم مطلوب اخلاقی را جایگزین آن ساخت.
نظم سیاسی مطلوب در منظومه فکری وی، نشان از یک جامعه همبسته دارد که بر اساس ایمان دینی مشترک استوار است. این نظام، همواره ارزشهای خود را در درون شریعت جستجو میکند. بنابراین، نقطه عزیمت اندیشه دولت اخلاقی نزد امام، رسالتی است که انبیای الهی در هدایت و کمال انسانی و رستگاری نوع بشر از مسیر عمل به فضیلتها و تعالیم اخلاقی بر عهده داشتند. برای رسیدن به چنین منظوری، میبایست مجموعه ای از نهادها و سازمانهای سیاسی برای سامان بخشیدن به اهداف و کارویژه های اخلاقی تجهیز شوند. بدین ترتیب، در توصیف و تحلیل ساختار دولت اخلاقی، کشف عناصر و نهادهای اصلی، منابع مشروعیت و قلمروی مورد قبول کنشهای سیاسی، مورد تأکید قرار میگیرد. در این میان مهمترین عنصر ساختار دولت اخلاقی، ولایت فقیه است که اساس نظم سیاسی در اندیشه امام خمینی به شمار میرود. سایر عناصر و نهادها نیز، بر اساس اهداف و کارویژه های دولت، به سامان بخشی نظم اخلاقی یاری میرسانند. دفاع از شریعت، انسان سازی، برپایی عدالت اجتماعی و سایر کارویژه های دولت اخلاقی، مجموعه فعالیتهایی است که دولت برای رسیدن به غایات خود؛ یعنی تحصیل سعادت و بهروزی انسانها و سامان اخروی، به عمل میآورد.
سؤالی که در آخر باقی میماند، از نحوه تعامل مردم با دولت اخلاقی است و پرسش زمانی پیچیده تر میشود که حکومت در انجام افعال اخلاقی خود کوتاهی کند و مردم محق به عدم تبعیت شوند. چرا که مسأله اساسی در این است که مردم چگونه به این تشخیص برسند که دولت دیگر حامل فعل اخلاقی نیست؟ و اساساً مرجع و منبع فهم مردم از فعل اخلاقی و تفسیر افعال دولت در کجاست؟
برای دریافت لینک مقاله اینجا را کلیک کنید