تبریز اولین پایتخت شیعه است. منارههای مسجد صاحبالامر روزی را که سکهها به نام علی بن ابیطالب (ع) ضرب شدند، نیک به یاد دارد و شاهدی است برجای ایستاده در گذر روزها، ماهها، سالها و حوادث روزگار. تبریز به مرور خاطرات سالهای استبداد صغیر میپردازد.
هنوز صدای ستارخان (سردار ملی) بر در و دیوار این شهر ضبط است که گفت: «من میخواهم 72 اقلیم زیر بیرق امیرالمؤمنین و حضرت عباس باشند، شما از من میخواهید زیر بیرق روس و انگلیس بروم؟!»، باغشمال به خود میبالد که روزی باقرخان (سالار ملی) قدم بر سینه وی فشرده است. دوشنبه دهم دی ماه سال 1290 شمسی و مصادف با روز عاشورا است. پیکر ثقه الاسلام و هشت تن از یارانش با آقا شیخ سلیم، میرزا ابولقاسم ضیاءالعلماء محمد قلیخان، صادق الملک، پسران علی مسیو و مشهدی ابراهیم خیاط توسط قشون روس به دار آویخته شدهاند. ثقهالاسلام حاضر نشد حمله روسها به تبریز را به رسمیت بشناسد و مجاهدین تبریز را شورشی معرفی کند، وی اقتدار ایران را میخواست. سالهاست که پهلوی دوم بر کشور پهناور ایران حکم میراند.
روز عاشوراست و مردم از راهاندازی دستههای عزاداری منع شدهاند.
در میدان ساعت شهر (نوبار قاپیسی) سوز و سرما بیداد میکند، صدای ناله حزینی فضای میدان را درهم میپیچد صدا، صدای «کریم آقا صافی»، شاعر نوحه سرای تبریزی است که میخواند: یوم عاشورا دی یا روز قیامتدور بوگون / یا قیامت عرصه سیندن بیر علامتدیر بوگون مردم گرداگرد صافی جمع میشوند و دسته عزاداری باشکوهی به راه میافتد و صافی ادامه میدهد: عالم باطنده ایندی کربلا قان آغلیور / خنجر قاتل باخیر مقتوله هر آن،آغلیور / بیر طرفده زینبه گویا قیامتدور بوگون و این حکایت تبریز است. دیار شمس تبریزی، قبله گاه مولانا و خانه اهل بیت
*آغاز قیام
قیام قهرمانانه این خطه مسلمان (مردم تبریز در سال 56) در شرایطی صورت گرفت که رژیم طاغوت تا دندان مسلح برای شکار هر جنبندهای که به مخالفت برمیخاست سخت در کمین بود و در این راه همه امکانات خویش را با همکاری اجانب به یاری گرفته بود، مردم مسلمان و انقلابی تبریز مصمم و استوار چون یاران باوفای سرور آزادگان حسینبنعلی (ع)، با وجود مخاطراتی که در پیش روی داشتند در یومالله 29 بهمن به عهد خود با اسلام و امام وفا کردند و به میعادگاه آمدند و با نثار خون خویش چهلمین روز حرکت خونین قم و حرکت شورآفرین مردم این دیار مذهبی را گرامی داشتند.
قلبهای پاک ملت مسلمان ایران هنوز در سوگ شهدای 19 دی قم آکنده از غم و اندوهی جانکاه بود. هنوز خونهای طلاب جوان و اقشار مختلفی که در اعتراض به درج مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات و اساعه ادب به ساحت مقدس رهبر نهضت اسلامی به پا خاسته بودند، از سنگ فرش کوچه و خیابانهای قم پاک نشده بود که رژیم آمریکایی شاه در 29 بهمن سال 1356 دست به جنایت دیگری زد و فاجعه ناگوار تبریز را رقم زد.
*کانون مبارزه
مسجد شعبان تبریز با نام «آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی» شناخته میشود. وی از سال 42 در تبریز اقامت گزیده و رشته مبارزات و تحرکات سیاسی آذربایجان را در دست گرفته است. خانه «آقای قاضی» خانه امید مردم تبریز و مسجد شعبان کانون مبارزه است.
هر شب در این مسجد، مجلس سخنرانی برپاست و مجالس ناصرزاده و آقازاده از شور و حال بیشتری برخوردارند. کسانی که به مسجد شعبان و منزل «آیتالله قاضی» رفت و آمد دارند، بارها و بارها در مورد حادثه 15 خرداد و 42 و آیتالله خمینی، سخنانی را از زبان آقای «قاضی» شنیدهاند. مردم تبریز «آقای خمینی» را با حوادث سال 42 میشناسند.
این روزها در مسجد شعبان زمزمههایی به گوش میرسد. صحبت از برگزاری چهلم شهدای 19 دی قم است، همه منتظرند تا ببینند آقای «قاضی» چه تصمیمی خواهند گرفت. پیش از هر حرکت و اقدامی در تبریز، مبنی بر افشا و یا مخالفت با رژیم، از «آیتالله قاضی» کسب تکلیف میشود. «آقای قاضی نه بویوروسالار؟!...» صبح روز جمعه 28 بهمن، اعلامیهای با امضای 9 تن از علمای تراز اول تبریز(سید حسن انگجی، الاحقر جعفر اشراقی، سید یوسف الهاشمی، عبدالحمید شربیانی، عبدالمجید واعظی، الاحقر عبدالحسین غروی، سید محمدعلی قاضی طباطبایی، الاحقر کاظم دینوری و الاحقر عبدالله سرابی) بر دیوارها نصب شده است و مردم را به حضور در مراسم چهلم شهدای قم دعوت میکند.
خورشید یکشنبه 29 بهمن 1356 تازه طلوع کرده بود که با اتکا به خداوند مردم دسته دسته،گروه گروه برای حضور در مسجد به راه افتادند، دانشجویان که نقش اساسی در این قیام داشتند با تعطیلی کلاسهای درس خویش و بازاریان و اصناف با تعطیلی مغازههای خود به اجتماع این سیل عظیم که در حال جاری شدن بود میپیوستند، دریایی که در حال خروشیدن پایههای ستمکاران را به لرزه در آورده بود.
جمعیت خداجوی و حقطلب که نورعشق الهی در دلهایشان نقش بسته بود در بازار تبریز متراکم شدند و این در حالی بود که دهانه بازار به دستور «سپهبد آموزده» استاندار وقت رژیم طاغوت به وسیله ماموران تحت فرماندهی سرگرد «حق شناس» که بویی از حق شناسی نبرده بود، بسته شده بود تا از ورود مردم به مسجد جلوگیری کند.
هر لحظه به انبوه جمعیت حاضر افزوده میشد و این حضور بیشتر از حد مردم که لرزه بر اندام ماموران انداخته بود، باعث شد سرگرد «حق شناس» این ملعون سرسپرده و حلقه به گوش ستم شاهی و خائن به مقدسات مردم توهین کند، «مگر نگفتم در این طویله را ببندید؟!».
در این هنگام جوانی از میان مردم پاره آجری را برمیدارد و به سوی حقشناس برتاب میکند. نام این جوان «محمد تجلاست»، دانشجویی 22 ساله و اهل اردبیل که در دانشگاه تبریز در سال سوم رشته مهندسی درس میخواند.
«حقشناس» اسلحه کمریاش را بیرون میکشد و به طرف مردم بیدفاع شلیک میکند و با گشودن آتش به سوی این مردم خداجوی، گروهی از آنان مقابل «مسجد قزلی» مجروح شده و یک تن از غیور مردان این خطه توحید، «محمد تجلاست» که شهادت وی منشا انفجار میشود.
مردم خشمگین جنازه خون آلود جوان قهرمان را برداشته و با شعارهای مرگ بر شاه، «الله اکبر»، «خمینی رهبر» و «کشتند جوانان وطن، الله اکبر» به طرف خیابانهای شهر به حرکت درآمده و قیام از همین جا شروع میشود، طبق کسب تکلیفی که از «آیت الله قاضی» شده بود. حرکت در خیابان آغاز میشود.
مردم در حالی که شعار میدهند، پیش میروند و کم کم نوع شعارها عوض میشود، «درود بر خمینی! مرگ بر شاه»، «وای بر این حکومت یزیدی». این شعارها نخستین بار در تبریز سرداده میشوند و طولی نمیکشد که به سراسر کشور منتقل میشود.
یحیی لیقوانی رئیس ساواک تبریز که متوجه عادی نبودن اوضاع شهر شده و به گستردگی قیام واقف شده بود، بلافاصله با تهران تماس میگیرد و کسب تکلیف میکند. شاه که خبر قیام به او رسیده بود، در تماس با جمشید آموزگار، دستور حفاظت از پمپ بنزینها، کارخانهها، ادارات دولتی و سرکوب شدید را میدهد و میگوید که هرگونه مقاومتی سرکوب شود.
شورای امنیتی استان تشکیل جلسه میدهد و تصمیم میگیرند از نیروهای ارتش و ژاندارمری استفادهکنند و یگانهای نظامی در سطح شهر مستقر شوند و برای اینکه نشان بدهند در سرکوب جدیت دارند دستور استقرار 2 دستگاه تانک چیفتن، 2 دستگاه نفربر و یک دستگاه تانک اسکورپین را در سطح شهر میدهند. همچنین تصمیم گرفته میشود استاندار، سپهبد آزموده با آیتالله قاضی تماس بگیرد و بگوید که مراسمی که صبح برپا نشد، میشود بعدازظهر در مساجد مختلف برگزار شود، به شرطی که مردم به رعایت نظم و آرامش دعوت شوند.
فریدون هویدا در کتاب «سقوط شاه مینویسد: «هنوز مدتی از واقعه قم نگذشته بود که در 18 فوریه 1978 29 [بهمن1356] چندین هزار تن از مردم تبریز به عنوان بزرگداشت چهلم کشته شدگان حادثه قم دست به تظاهرات زدند و به دنبال آن نیز شورشی پدید آمد که بنا به گفته شاهدان عینی، در خلال آن برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» شنیده شد».
شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه، هرچند از شعارهای دوره مبارزه با رژیم طاغوت و یا تاسیس نظام اسلامی نبود ولی از زمانی که جریانات برانداز خلق مسلمان در تبریز اوج گرفت این شعار در کشور رواج یافت و طولی نکشید در کشور رواج یافت.
گفته میشود (بنی صدر)، از بس از این «مرگ بر ضد ولایت فقیه» لجش میگرفت که میگفت: «این مردم تهران هم، چون اصلش را تبریزیها آغاز کردهاند، از آنان تقلید میکنند» و وی از مسئله خیلی ناراحت بود.
خبر به استاندار وقت «سپهبد اسکندر آزموده» میرسد، میگوید: «جایی که من هستم، آب بالا نمی رود!» تا نزدیکی شهر دستههای دیگری که از نقاط دیگر شهر راه افتادهاند، به سمت مرکز شهر پیش میآیند. «مارالان حکم آباد»، «شمس تبریزی»، «قره آغاج»، «دارایی» و سایر محلات تبریز، همه و همه پر از جمعیت است. تبریز به شهری جنگ زده میماند، بلوار «منجم» و «دفتر حزب رستاخیز» به دست مردم افتاده است. شیشههای ساختمان حزب شکسته است و ساختمان در آتش میسوزد. ساعت 3 بعد از ظهر، شهر به صورت کامل در کنترل مردم تظاهرکننده است.
زمزمههایی در شهر میپیچد که نیروهای کمکی و زرهپوشها برای باز پسگیری شهر در راهند. بعضیها میگویند که توسط چند هواپیمای سی ـ 130 از تهران آورده شدهاند. برخی از افراد مغرض و فرصتطلب در تلاشند تا بازار شهر را آتش بزنند و ارزاق عمومی مردم را با خطر مواجه سازند. با هدایت «آیت الله قاضی»، بازار شهر در امان ماند. عدهای از روحانیون شهر با «آیت الله قاضی» دیدار میکنند. «آیت الله قاضی» میگوید: «تبریز مثل یک دیگ سنگی بزرگ است که دیر گرم میشود، ولی وقتی به جوش آمده دیر به سردی میگراید.»
دیگر هیچ چیز جلوی خشم آذربایجانیهای غیور را نمیتواند بگیرد. فریاد «مرگ بر شاه» شهر را به لرزه در آورده است، در میدان دانشسرای تبریز مردم مجسمه ضحاک زمان را سنگسار میکنند. از همان نخستین لحظات قیام، ماموران نظامی مردم حقجو را مورد هدف گلوله و رگبار مسلسلهای خود قرار میدهند و آنها را به خاک و خون میکشند و در پی این تظاهرات عده بسیاری زخمی و تعدادی نیز به خیل شهدا پیوستند و درخت خونین انقلاب اسلامی را آبیاری کردند.
حوالی ساعت 2.5 بعدازظهر، نیروهای کمکی ارتش با تانکها و زرهپوشها وارد شهر میشوند. در شهر حکومت نظامی اعلام میشود، علیرغم اعلام حکومت نظامی تا پاسی از شب مردم در کوچهها و خیابانها به مبارزه ادامه دادند. شعبات بانک صادرات بیشتر آسیب دیده است. در میان مردم صحبت از «هریر یزدانی» و چند نفر از اعضای دربار است که از سود درآمد این بانک نفع میبرند.
اسکناسهای زیادی در خیابانها ریخته است. ولی مردم این وجوه را حاصل از ربا میدانند و به آنها اعتنایی نمیکنند. تظاهرکنندگان به مراکز نظام حمله میکنند و مردم غیرتمند تبریز در ستیز با مظاهر کثیف طاغوت، اماکنی از قبیل سینماها، مشروب فروشیها و کاخ جوانان را آتش میزنند. ساختمان جرثومه فساد، حزب رستاخیز در هم کوبیده میشود. وقتی خبر واقعه تبریز به گوش «محمدرضا پهلوی» میرسد، با عصبانیت میگوید: «هر ایرانی از وضع موجود کشور ناراضی است، پاسپورتش حاضر است و میتواند از کشور خارج شود!» اما شاه و عمال دست نشاندهاش در برابر این واقعه دچار وحشت هولناکی میشوند و دست به واکنشهای عجولانهای میزنند.
ضحاک زمانه برای اینکه دستهای خونین خود را از این جنایت نفرتانگیز پاک کند، فرمان صادر میکند تا مامورین خطاکار حوادث خونین تبریز مجازات شوند و پس از احضار رئیس شهربانی و عزل استاندار تبریز، هیئتی به سرپرستی «ارتشبد شفقت»، (آجودان شاه) به تبریز اعزام میشوند.
دولت «جمشید آموزگار» طغیان مردم تبریز را برانگیخته به دست بیگانگان شمرده و اشاره به شورشیها کرد و اعلام کرد که «در خیل آشوبگران تبریزی واقعی نبوده و همه از آن سوی مرز آمده بودند.»، وزیر مشاور کابینه او در مجلس اظهار داشت: «آشوب و بلوای تبریز را کمونیستهای شناخته شده به راه انداختند.» خود شاه هم از زدن برچسبهای ناچسب بر چهره نهضت اصیل اسلامی ابا نکرد و در مصاحبهای که چند روز بعد با خبرنگار بی.بی.سی داشت، گفت: «شورشهای قم و تبریز نتیجه اتحاد نامقدس بین کمونیستها و اشخاص بسیار مرتجع است.» همین تحلیل در مطبوعات وابسته به حکومت و تریبونهای رسمی نیز عرضه میشود.
مردم تبریز را به باد طنز میگیرند و ابیاتی چند بر سر زبانها میافتد؟! زلفعلی نن، اروجعلی/ هاردان اولدی خارجه لی؟! /تبریز لی اؤزودور، اؤزی/ بهمنین ییرمی دوققوزی!
خود شاه جنایتکار هم به خوبی میدانست که قیام تبریز همچون نهضت همه ایران اسلامی بود و برای دفاع از حق و احکام اسلام صورت گرفته بود. بیشک نسبت دادن این قیام به مارکسیستها با مارکسیستهای اسلامی که در تبلیغات شاهانه دیده میشد، خدعهای بیش نبود و نشانگر این واقعیت بود که این مکاتب انحرافی جایگاهی در ایران ندارند و الا شاه از آنها ذکری به میان نمیآورد.
اما شعارها در کوچه و برزن هر شهر و هر ده «مرگ بر شاه» است و هر چه عمال کثیف کوشش میکنند که جنایات را در مرکز اصلی منحرف و به دولت یا مامورین متوجه کنند، کسی نیست که باور کند. بیش از یک هفته از واقعه 29 بهمن میگذرد، ولی هنوز در بازار شهر، تردد و خرید و فروش عادی جریان ندارد. اعلامیهای از سوی علمای شهر صادر میشود و از مردم میخواهد که کسب و کار خود را آغاز کنند تا مرکز استان دچار رکود اقتصادی نشود، پس از پخش این اعلامیه، بازار شهر از تعطیلی کامل خارج میشود، ولی تا نزدیکیهای عید سال 57 به صورت نیمه تعطیل به کار خود ادامه میدهد.
اطلاعیه علما، مراجع و حوزههای علمیه از روز 30 بهمن ماه، اطلاعیههای علما، مراجع و حوزههای علمیه در همدردی با مردم تبریز و محکومیت کشتار مردم توسط مأموران امنیتی حکومت، صادر میشود. جامعه روحانیت ایران، «آیتالله شیرازی»، حوزه علمیه قم، «آیتالله سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی»، روحانیت تبریز، جمعی از روحانیون تهران، جمعی از فضلای حوزه قم، روحانیون مبارز خراسان، جمعی از روحانیون تهران (اعلامیه دوم)، طلاب گیلانی رشتی مقیم قم، طلاب مازندرانی مقیم قم، آیتالله گلپایگانی، طلاب اصفهانی مقیم قم، «آیت الله سیدکاظم شریعتمداری»، «آیت الله حاج سیدمحمد وحیدی»، «آیت الله العظمی مرعشی»، روحانیت کاشان، جمعی از فضلا و محصلان همدانی حوزه علمیه قم، «آیتالله رضا مدنی» و روحانیون مبارز ایران مقیم بیروت، از روز 30 بهمن تا 28 اسفند ماه سال 56، اعلامیههای جداگانهای را صادر و با مردم تبریز همدردی میکنند.
* پیام امام خمینی
در میان تمام پیامهای صادره، پیام امام خمینی(ره)، یا به تعبیر خود غمنامه، در 8 اسفند 56 از شور و حال دیگری برخوردار است. آغاز حماسی پیام و اظهار ارادت وافر حضرت امام نسبت به مردم تبریز و آذربایجان، نشان از عظمت قیام مردم تبریز در نزد حضرت امام(ره) دارد و لحن افشاگرانه و تند ایشان در فرازهای میانی پیام، در هیچ کدام از اعلامیههای صادره به چشم نمیخورند، در قسمتهایی از این پیام آمده است: «سلام بر اهالی شجاع و متدین آذربایجان، درود بر مردان برومند و جوانان غیرتمند تبریز، درود بر مردانی که در مقابل دودمان بسیار خطرناک پهلوی قیام کردند و با فریاد مرگ بر شاه خط بطلان بر خرافهگوئیهای او کشیدند، زنده باشند مردم مجاهد عزیز تبریز که با نهضت خود مشت محکمی بر دهان یاوه گویان زدند.
خاطره بسیار تأسف انگیز قم هنوز ما را در رنج داشت که فاجعه بسیار ناگوار تبریز پیش آمد که هر مسلمانی را رنج داد و ما را به سوگ نشاند من به شما اهالی محترم آذربایجان نوید میدهم، نوید پیروزی نهایی را که شما آذربایجانیهای غیور بودید که در صدر مشروطیت برای کوبیدن استبداد و خاتمه دادن به خودکامگی و خودسری سلاطین جور به پا خواسته و فداکاری کردید. در قسمت دیگری از این پیام آمده است: «... با خواست خداوند قهار اکنون در تمام کشورهای صدای ضدشاهی و ضد رژیمی بلند است و بلندتر خواهد شد و پرچم اسلام بر دوش روحانیون ارجمند برای انتقام از این ضحاک زمانه (شاه) به اهتزاز درخواهد آمد، ملت اسلام یک دل و یک جهت به پاس از مکتب حیاتبخش قرآن آثار این رژیم ضد اسلامی و مروج زرتشتی را محو خواهد کرد. الیس الصبح بقریب؟...»
بازتاب قیام
رادیو بی بی سی در تحلیلی که دو روز پس از قیام مردم تبریز پخش شد، گفت: قیام گسترده مردم تبریز و قتل عام آن بازتاب وسیعی در سراسر ایران و محافل روحانی و غیرروحانی داشت. مراجع و آیات حوزه علمیه قم نخستین مقامات روحانی بودند که در این خصوص با اعلامیه و تلگراف موضعگیری کردند.
اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا، جنبش مسلمانان مبارز، کنفدراسیون محصلان و دانشجویان ایرانی خارج از کشور، نهضت آزادی ایران نیز اعلامیههایی نشر دادند. یکی از نشریات وابسته به کنفدراسیون محصلان و دانشجویان ایرانی خارج از کشور نوشت: قیام تبریز نه فقط برگی زرین به تاریخ مبارزات ضدارتجاعی و قهرمانانه اهالی ستمکش این شهر میافزاید، بلکه لحظهای درخشان در تاریخ پیکار خلقهای میهن است. پس از قیام تبریز دانشجویان مبارز ایرانی مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی دست به افشاگری زدند.
در آمریکا جو حاکم چنان گرایش به شاه داشت که هیچ نشریه معتبری غیر از چند روزنامه محلی و کمتیراژ حاضر به چاپ مطالب دانشجویان نشد.
روزنامه واشنگتن پست، چند مقاله به اوضاع تبریز اختصاص داد، نیویورک تایمز ضمن صحبت از ترکی که رژیم برداشته، در روزهای بعد تعداد کشتهشدگان تبریز را از 6 به بالاتر از 70 نفر رساند و توضیح داد که بلوای تبریز، بلوایی است پیچیده، ولی ننوشت که پیچیدگی بلوا در کجا نهفته است.
تعدادی از دانشجویان مبارز ایرانی مشغول به تحصیل در برلن شرقی (پایتخت جمهوری دمکراتیک سابق آلمان) سفارت ایران را در برلن به اشغال خود درآوردند و به افشای جنایات شاه و پخش خبر مبارزه مردم تبریز پرداختند، خبر این جریان به سراسر جهان مخابره شد.
دانشجویان مقیم اتریش نیز مقارن سفر وزیر امور خارجه ایران که به دعوت صدراعظم و رئیس جمهور اتریش به آن کشور رفته بود، در خارج دانشگاه وین، دست به تظاهراتی زدند و شعار خود را، حمام خون در ایران قرار دادند.
آنها میگفتند تعداد بسیار زیادی از مردم به خصوص از شهر تبریز ضمن تظاهرات در زد و خوردهایی که با پلیس صورت گرفت، کشته شدهاند. خانم لیزترگود از تهران طی مقالهای در گاردین از این که نسبت به تظاهرکنندگان ضدرژیم در تبریز با ملایمت برخورد شده است، اظهار تعجب کرده و ضمن آن به نقل از سخنان استاندار جدید آذربایجان نوشته که او سیاست خود را براساس تامین حداکثر آزادی برای مردم قرار داده است.
و اما نتیجه قیام
مقبولیت و محبوبیت روزافزون زعامت سیاسی و مذهبی امام خمینی (ره)، همان چیزی که رژیم را برای مقابله با آن به نشر مقاله توهینآمیز علیه امام واداشت.
افشای پوچ بودن سیاست حداکثر آزادی شاه و حقوق بشر کارتر، دشمنی و مبارزه با امپریالیسم آمریکا و عوامل وابسته به صهیونیسم جهانی، تداوم انقلاب، برگزاری مراسم چهلم قیام تبریز دست کم در 55 شهر کوچک و بزرگ را میتوان از نتایج این قیام تاریخی خواند. تقارن چهلم شهدای تبریز با هجوم نیروهای اسرائیل به جنوب لبنان و شهادت تعداد زیادی از مسلمانان لبنان و بازتاب گسترده آن در ایران، ارتباط آرمانی هر چه بیشتر مردم ایران و لبنان و فلسطین را فراهم آورد. علما و روحانیون عید سال 1357 را تحریم و اعلام کردند، روزی که دگرگون شود احکام خدا، عید نداریم روزی که ز مرجع شود اعلام عزا، عید نداریم روزی که هزاران نفر از حق طلبان زیر شکنجه تبعید بود رهبر شایسته ما، عید نداریم. به این ترتیب چهلم شهدا یکی پس از دیگری به مراسم اعتراضآمیز گستردهتری تبدیل میشد. اعتراضاتی که نظام خودکامه پهلوی را در امواج سهمگین خود در هم شکست.